ضرب المثل کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من - مجله خزرکوه

داستان کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من :

به گزارش خبرنگاران به نقل از بیتوته ، دو بلدرچین در کشتزاری آشیانه داشتند. روزی پرنده مادر به جوجه خویش که بتازگی پریدن آموخته بود سپرد تا بر بام خانه صاحب ملک بنشیند و از چگونگی آبیاری کشتزار مطلع گردد. پرنده خبر آورد که صاحب کشت گرفتار است و یکی از همسایگان را مأمور آبیاری نموده است. بلدرچین مادر خطاب به فرزندش گفت آسوده بخواب ، آشیانه ما در امان است زیرا کسی برای آبیاری گامی بر نخواهد داشت.

روز بعد، باز هم پرنده برای خبر گیری بر بام خانه مالک زمین نشست و این کار یک هفته تکرار شد و هر مرتبه شنید که کشاورز از دوستان و بستگان و همسایگان چپ و راست خود تقاضای یاری می نماید اما همه بهانه می تراشند و عذرخواهی می نمایند. روز هشتم قاصد خبر آورد که کشاورز نگران تباه شدن محصول خویش است و به خانواده اش گفته است که فردا، خود برای آبیاری کمر همت خواهد بست.

بلدرچین مادر به فرزند خویش گفت :همین امروز از اینجا خواهیم رفت زیرا کشاورز از یاری دیگران نومید شده و خود تصمیم به انجام کار گرفته است.

شعر کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من :

کس نخارد پشت من

جز ناخن انگشت من

گر بخارد پشت من انگشت من

بشکند از بار منت پشت من

همتی کو تا نخارم پشت خویش

وا رهم از منت انگشت خویش