فرزندان شوهرم مرا به خانه راه نمی دهند
به گزارش مجله خزرکوه، زن و شوهر مسن پس از 3 ماه زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفتند. زن 61 ساله وقتی دید فرزندان شوهرش او را به خانه راه نمی دهند به دادگاه خانواده تهران رفت تا از شوهرش برای همواره جدا گردد. او به دادگاه خانواده رفت تا از شوهرش به دلیل این که در مقابل فرزندانش از او دفاع نمی کند، جدا گردد.

جهت دریافت خدمات پتینه با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. هر گونه خدمات رنگ آمیزی با تکنیک های مدرن پتینه کاری را به ما بسپارید.
به گزارش گروه حوادث خبرنگاران از ضمیمه تپش، زن سالخورده وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده نهاده شد، درباره ماجرای زندگی اش گفت: آقای قاضی شوهرم بی عرضه است. بی عرضگی او باعث شده تا من با این سن و سال پایم به دادگاه خانواده باز گردد. من از شوهرم شکایت دارم. 3 ماه است که با هم ازدواج نموده ایم ولی یک روز هم نتوانستیم با هم زندگی کنیم. در این مدت هربار خواستم به خانه آنها بروم دخترهایش مرا از آنجا بیرون کردند. آنها می گویند تو به خاطر پول پدرمان با او ازدواج کردی و می خواهی وقتی او مرد تمام ثروتش را بالا بکشی. به هیچ عنوان راضی به این ازدواج نمی شوند. در این میان شوهرم هم در مقابل آنها نمی ایستد و از من دفاع نمی نماید. حتی به او گفتم خانه ای جدا بگیر تا با هم زندگی کنیم ولی از ترس بچه هایش این کار را هم نکرد.او آنقدر از بچه هایش می ترسد که نمی تواند تکلیف مرا تعیین کند.
این زن در حالی که به شدت عصبانی بود گفت: 3 ماه است که زندگی ندارم. بچه های این مرد مرا تحقیر می نمایند و هر بار که احمد می گوید همه چیز درست شده بیا به خانه مان برویم باز هم بچه هایش مرا بیرون می نمایند. آقای قاضی من هم برای خودم شخصیت دارم و دیگر اجازه نمی دهم آنها به همین راحتی شخصیت مرا خرد نمایند. می خواهم این مرد همین جا تکلیف مرا تعیین کند و تا زمانی که رضایت بچه هایش را نگرفت من پایم را به خانه اش نمی گذارم.
وقتی حرف های این زن تمام شد، شوهرش به قاضی گفت: من 2 دختر دارم که همه آنها ازدواج نموده اند. وقتی هم که همسرم فوت کرد برای این که تنها نباشم تصمیم گرفتم ازدواج کنم. بچه هایم هم مخالفتی با این قضیه نداشتند. آنها دوست داشتند که من ازدواج کنم. من هم وقتی موافقت آنها را دیدم با صحرا آشنا شدم. ما بعد از آشنایی یک روز با هم به محضر خانه رفتیم و عقد کردیم. ولی نمی دانم چرا دخترهایم وقتی فهمیدند با صحرا ازدواج نموده ام خیلی عصبانی شدند. از صحرا خوششان نیامد. از آن وقت تا حالا پایشان را در یک کفش نموده اند که باید جدا شوم. اجازه نمی دهند من همسرم را به خانه بیاورم. من هم از صحرا خواستم مدتی صبر کند تا بتوانم رضایت دخترهایم را بگیرم ولی او صبر ندارد. زندگی را برای هردویمان زهر نموده است.
در خاتمه نیز قاضی از این زوج خواست مدتی صبر نمایند تا شاید دخترهای این مرد با آمدن صحرا موافقت نمایند. او همچنین از این مرد خواست با فرزندانش صحبت کند تا زندگیشان به طلاق و جدایی نکشد.
صرفا به خاطر تنهایی ازدواج نکنید
سارا شقاقی ، روان شناس در این خصوص می گوید: انتخاب همسر اهمیت بسیار زیادی دارد. کسانی که انتخاب مناسبی در این زمینه ندارند در زندگی مشترک خود دچار بحران خواهند شد. زیرا هنگامی که زن و مرد دست به انتخاب همسر می زنند تمام تبعات و مسؤولیت آن بر عهده خودشان است.
ازدواج یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی است. پس زوج ها باید انتخابی هوشمندانه داشته باشند. آنها باید با در نظر دریافت تمام جوانب همسر خوب و مناسب برای خود انتخاب نمایند. آنها در هر سنی که هستند، نباید بدون در نظر دریافت بسیاری از مسائل، سریع تصمیم بگیرند و انتخاب خود را انجام دهند. گاهی اوقات احساس تنهایی شدید، می تواند هر فردی را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. هر وقت فردی در تنهایی زیاد خود غوطه ور گردد، احساس یاس و ناامیدی بی قرارش می نماید. برای همین این مساله، او را برای هر آغوش به ظاهر بازی، پذیرا می نماید.
اگر مشکل فقط حس تنهایی است، زن و مرد باید این اختلال را با اجتماعی شدن بیشتر رفع نمایند و نه ازدواج. افرادی که در سن بالا قصد ازدواج دارند ، باید قبل از اجرای تصمیم خود ، فرزندانشان را برای این ازدواج آماده نمایند تا به دلیل مخالفت های آنها با مشکل رو به رو نشوند.
سیما فراهانی - تپش روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین